در خلوت آرام دلم نقش کسی نیست
جز سایه ی غم باب دلم هم نفسی نیست
رویای حریریست به یغما نرود کاش
زندان عجیبیست که در آن قفسی نیست
آسوده نبودیم از این گردش گیتی
اندوه که جز گردش آن راه پسی نیست
فریاد نکن ای دل دیوانه ی عاشق
خاموش بمان حال که فریاد رسی نیست
صد شکوه کنی پیش خدا روز قیامت
خاموش بمان حال که بانگ جرسی نیست
چون آب زلالی و بیابان شده قلبت؟
آباد که در خاک دلت خار و خسی نیست
شعر به قلم صبا هرزندی
برچسب : نویسنده : sabaharzandio بازدید : 48