سرّ دل با که توان گفت کسی محرم نیست!
غربتی در دل من هست که در عالم نیست
سالها در پی خود گشتم و گشتم اما
یافتم جسم نحیفی که در آن قلبم نیست!
تیر آخر به خطا رفت چه میدانستم
دل اگر سوخته باشد که برآن مرهم نیست
قصه طولانی و پر راز و نیاز است ولی
خسته و بی رمقم حوصله ی شرحم نیست!
غم وفایش به همه عالمیان می ارزد
چه جهانیست که آبادتر از این غم نیست؟!
کاش میشد که به پرواز سپارم خود را
مال پروازم و جای دلم این عالم نیست!
صبا هرزندی
برچسب : نویسنده : sabaharzandio بازدید : 40